آرشیدا سعدلوآرشیدا سعدلو، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

ARSHIDA

تولدت مبارک همه ی بود و نبودم

عزیز دلم امروز  13 / دیماه /1393 تولد 2 سالگیت هست و این روز رو بهت تبریک میگم عزیز دلم. خوشحالم که تو هستی و خدارو باز شاکرم .امروز روزی بود که بیاد آوردم تمام دوران حامگیمو بیاد آوردم بیمارستان و بیاد آوردم تمام لحظه هایی رو که بخاطرت مادر نام گرفتم  دوستت دارم .امیدوارم روزهای پر از خنده رو پیش رو داشته باشی عزیزم . من و بابایی میپرستیمت     ...
13 دی 1393

روزهای نزدیک به دوسالگیت

تولد بابا پوریا .تولد مامان جون پریسا {به قول خودت پری} و تولد شما خودت آرشیدا خانم  و شب یلدا پشت سر هم و با چند رو فاصله تو این روزهای سرد زیبا هست و حسابی کیک میخوریم ایشاله همیشه همتون لبتون خندون باشه و سالم باشید  امسال هم بعلت فوت یکی از فامیلامون که داماد عموی بابام میشد و جوون هم بود و با ما رابطه ی نزدیکی داشت .بابای النا .نمیتونیم واست تولد مفصل بگیرم عزیزم.انشاله هر وقت شدمنتظر یه تولد عالی و بی نظیر برات میگیریم.   خب بریم سراغ کارهات  و حرفات تا یادمه و دوباره پاک نشدن: میگیم اسمت چیه؟     آرشیدا        فامیلت چیه؟       سعدلو    ...
13 دی 1393

باز هم خاطرات جا مانده

دخملی مامان.عزیزم بازم منو ببخش بابت تاخیر خاطراتت ولی بازم هر چی یادمه دارم میام و مینویسم خدا بخواد.دخملم چند وقت پیش یهو دیدیم کف دستت یه تاول کوچولو زده و ما اصلا نفهمیدیم چی شده و اصلا دستشم نزدیم فردا دیدم بزرگتر شده و هی داره بزرگتر میشه و اینقدر وجشتناک شده بود که نگاش میکردم اشکم سرازیر میشد بردمت دکتر و دکتر هم یه پماد داد و گفت اصلا دست بهش نزنید بدتر عفونت میکنه تا شب چند بار زدم رو دستت تا اینکه شب یهو دیدیم ترکیده الهی بمیرم که خودم چند روز بعد دستم یه کوچولو سوخت و یه تاول کوچولو هم زد  و ترکید تا چند وقت اینقدر دستم میسوخت و میگفتم مامانی تو چطور تحمل میکردی و اصلا شگوه و شکایتم نکردی .خلاصه تند تند  با صابون بچه ...
7 دی 1393

آتلیه 5

  این هم از عکسهای جدیدت همه ی وجودم.تمام هستیم و تمام بود و نبودم   این عکسها چاپ شدن     این سری هم بدون روتوش هستن ...
2 دی 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ARSHIDA می باشد